آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

آرشيدا بهار زندگي ما

ماه رمضان................

الان که دارم این نوشته هارو می نویسم خونه مامان مهری هستیم عزیزم اینجا خیلی خوش می گذره. همه دوست دارند الان 8 روزه اینجائیم 20 روز دیگه تولدت عزیزم از بودن در کنارت لذت می برم خیلی روزها را از دست دادم چون نتونستم چیزی بنویسم چون کار با درسم قاطی شد اتفاق خوبی افتاد و من کارشناسی ارشد قبول شدم اینم عکسهای شما از قبل از عید تا حالا اسفند ٩١     عید 1392 شمال مشهد خرداد 1392 ...
9 مرداد 1392

بهار 92

سال نو مبارک فعلا تبریک می گم تا از سفر برگردیم اینم تقویم آرشیدا خانم ...
18 فروردين 1392

تولد مامانی

عزیز دلم اصلا وقت نمی‌کنم مطلبی بنویسم فعلا اشاره می‌کنم چون خیلی درگیر کار و درسم هستم عزیزم امروز خیلی خوشحالم چون تولدم. الان که دارم این مطالب می‌نویسم سر کارم هستم و دلم برای شیطونیات تنگ شده. ...
18 فروردين 1392

زمستان 91

عزیزم هر چقدر از زمان می‌گذره دلم می‌خواد بیشتر کنارت باشم دوست دارم هیچ‌وقت سر کار نرم می‌دونم شما هم آرشیدا کوچولوی مامانی من همین احساس داری وقتی صبح‌ها به صورت زیبا و معصوم تو نگاه می‌کنم دلم می‌خواد همه دنیا روی سرم خراب بشه اما امان از دست این زندگی که هر چی دنبالش می‌کنی باز یک جای کار می‌لنگه. راستی دیشب یک خورده کسالت داشتی منم به دکتر بردمت این دفعه چون پارسا بود اصلا گریه نکردی تازه از من خواستی که به قول خودت گوشواره به چسبونم به گوشهات. منم از دکتر خواستم که گوشهای قشنگت سوراخ کنه از خنده مرده بودم چون یکسره به دکتر می‌گفتی بچسبون دیگه. دختر کوچولوی من یک عالمه شعر بلد ...
12 دی 1391

عکسهای تولد آرشیدا

این عکسهای تولد آرشیدا جون در خونه ماست دلم می‌خواد شما هم ببینید تم تولد آرشیدا خرس‌های مهربون بود خیلی خوش گذشت.  .   ...
21 آذر 1391

تولدت مبارک عزیز دلم ...............

الان که دارم  این یادداشت هارو برای شما دخمل گلم می نویسم دومین سالروز تولدته هر چند یادآوری این روز برای من و شاید کسانی که همراه من بودند خیلی تلخ باشه و لی وجود تو همه این تلخی هارو از بین برده دو سال پیش چنین روزی شما پاهای کوچولوی نازتو تو دنیا گذاشتی و همدم و همراه من شدی برای زنده ماندن و تنها نگذاشتن من خیلی سختی کشیدی شاید همه یادشون رفته باشه ولی من هر لحظه از زندگی یادم هست و دلم می خواد تمام گلهای دنیا رو زیر پاهات بریزم. عزیزم تولدت مبارک دوست دارم     روزی که به دنیا اومد داشت بارون می‌اومد ولی اصلا هوا ابری نبود این فرشته ها بودن که داشتن گریه می‌کردن چون یکی از اونها کم شده بود. این نوشت...
7 آذر 1391

آرشیدا کوچولوی ما تنها بهانه زیستن ما

الان که دارم این مطالب می‌نویسم خیلی خیلی دلتنگتم چند ماهی هست که مطلبی برای تو عزیز دلم ننوشتم چون خیلی درگیر کارم هستم دلم می‌خواست کار نمی‌کرد و همیشه در کنار تو بودم می‌ترسم از روزی که حسرت این روزهای بچگی تو رو بخورم. الان که ٢ سال و سه ماهته یک عالمه شعر و قصه بلدی که همه تعجب می‌کنند. با اون صدای قشنگت وقتی از سر کار می‌آم می‌گی سلام خسته نباشی دوست دارم. نمی‌دونم این حرفهای قشنگ چطوری به ذهن کوچولوت می‌رسه ولی اینو بدون با تمام وجودم دوست دارم و همیشه به تو فکر می‌کنم. راستی وقتی هرکسی می‌خواد ببوس شمارو می‌گی:  کرم زدم. هفته قبل تاسوعا و عاشورا ساری بودیم. خیلی خوب...
7 آذر 1391

روز شماری برای تولد غنچه رز ما

چند روز دیگه به تولد گلم نمونده و من از یکی از دوستهای عزیزم خواستم که کارت و وسایل تزیینی آماده کنه دستش درد نکنه خیلی زحمت کشید و فقط چاپشون مونده چون ماه رمضان می خوام بعد از ماه رمضان تولد بگیرم. باورم نمیشه دخترم بزرگ شده یک سال پیش آرزو می کردم دخترم زودتر راه بیافته هر سال یک آرزوی جدید برای دخترم دارم ولی همیشه بزرگترین آرزوم اینه که سالم و سلامت باشه.       گل خوش بوی من عزیزم دلبندم عشق من یکی یک دونه عزیز خونه چراغ خونه تولدت مبارک....انشااله همیشه جاوید و پاینده باشی..بوووووووس  (ازطرف مامان مهری جون) ...
24 مرداد 1391