آرشيداآرشيدا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

آرشيدا بهار زندگي ما

ماه رمضان

با آغاز شدن ماه رمضان من و آرشیدا کوچولو به ساری رفتیم و تا شنبه مورخ ٧/٥/٩١ در انجا ماندیم با اینکه هوا خیلی گرم بود ولی خیلی خوش گذشت البته اتفاق بدی هم افتاد که خدا رحم کرد دست مامانم سوخت خیلی ناراحت شدیم .عسل ما دیگه جمله بندی رو آغاز کرده. این روزها ساعات کاری من کم شده و خیلی بیشتر می‌تونم پیش دختر گلم بمونم. از وقتی که از ساری برگشتیم آرشیدا به حرف اومده احساس می کنه خیلی بزرگ شده به همه نی نی ها می گه توچولو ناناس شدی اصلا نمیشه حرفی زد سریع می گه دعبا کدی عاشق ساری یکسره می گه بیم ساری (بریم ساری)بیم دیا (بریم دریا) دلم برای دخترم می سوزه چون دختر نازم هم مثل من باید این دوری رو تحمل کنه چند شب قبل نصف شب بیدار شد و بهانه ...
19 مرداد 1391

23 ماهگیت مبارک عزیز دلم

دختر قشنگم الان دیگه اکثر کلمات بعد از ما تکرار می‌کنی تا کسی حرفی می‌زنه می‌گی دعبا کرد یعنی دعوا کرد عزیزم می‌خوام از حرف زدنت فیلم بگیرم ولی اجازه نمی‌دی دلم می‌خواد تمام لحظات زندگیمو کنارت باشم ولی کارم اجازه نمی‌ده از این می‌ترسم یک روزی حسرت این زمان‌ها بخورم که کنارت نبودم. کمتر از یک ماه دیگه زمان به روز تولدت مونده حالا می‌بینی بهترین تولد دنیارو برات می‌گیرم. ...
26 تير 1391

آرشیدا جان 22 ماهگیت مبارک

دختر گلم امروز ٢٢ ماهگیت تموم شده حسابی خانم شدی ناز شدی دیگه هر کلمه‌ای رو بعد از ما تکرار می‌کنی دلم می‌خواد تمام گلهای دنیارو زیر پاهای کوچولوی قشنگت بریزم. ...
23 خرداد 1391

امروز سالگرد عقد مامانی و بابایی

ده سال قبل چنین روزی جمعه ١٦/٣/٨٢ من و بابا محسن جشن عقد کوچکی شمال گرفتیم و دوران نامزدی ما شروع شد. عزیز دلم انگار همین دیروز بود خیلی زود گذشت هم دوران تلخ داشت هم دوران شیرین. الان که دارم این یادداشت‌هارو می‌نویسم سر کار هستم. عزیزم ما دیروز ساعت ٨:٣٠ از شمال حرکت کردیم و ساعت ١٢:٣٠ به خونمون رسیدیم. تعطیلات خوبی بود. الان دل مامان مهری و بابا عباس برات تنگ میشه.   ...
16 خرداد 1391

تعطیلات خرداد ماه

فردا پنج شنبه مورخ 11/3/91 به امید خدا ما عازم شمال خونه مامان مهری و بابا عباس هستیم چقدر دلم برای شمال و خانواده ام مخصوصا داداش های گلم تنگ شده خدا کنه خوش بگذره همیشه خوش می گذره. برگردیم توضیح می دم. راستی بالاخره ما یه خونه کوچولو خوشگل خریدیم هفته قبل اسباب کشی داشتیم خیلی خوشحالیم.
13 خرداد 1391

روز پدر مبارک.....................

آرشیدا کوچولو می گه: بابایی دوست دارم..................... آرشیدا روز پدر به همه ی باباهای دنیا تبریک می گه.   آرشیدا عاشق عروسک این خصوصیت از من که مامانشم به ارث برده نصف شب هم تو خواب می گه نینی من.   ...
13 خرداد 1391

شب یلدا طولانی ترین شب سال مبارک

امروز چهارشنبه 30/9/90 کوتاه‌ترین روز ساله. دلم می‌خواست با آرشیدا کوچولو و همسرم کنار خانواده‌ام شمال بودیم ولی چه‌میشه کرد قسمته دیگه ما اینجاییم و خانواده‌ام شمال امیدوارم هم به ما خوش بگذره هم به خانواده‌ام راستی یک مهمان هم داریم دخترخاله‌ام (رزا) که آرشیدا کوچولو خیلی دوستش داره. آرشیدا در حال به هم ریختن اتاق آرشیدا در حال گریه کردن وای وای وای   ...
11 خرداد 1391

کم کاری مامانی

عزیز دلم می‌دونم از اینکه نتونستم به وبلاگ شما سر بزنم خیلی ناراحتی ولی از من ناراحت نباش چون واقعا درگیر کارم بودم اینو بدون همیشه دوست دارم راستی سال نو مبارک الان 20 ماهت شده دیگه عسل عسل شدی. حالا می‌خوام از عید بگم سهیلا جون مامان پارسا یک تقویم خوشگل برای دخترم درست کرده که باهم می بینیم. جمعه ٢٦/١٢/٩٠ من و بابایی و آرشیدا به ساری خونه مامان مهری رفتیم خیلی خوشحال شدن دلشون یه ذره شده بود عید امسال خیلی خوش گذشت هفته اول به دید و بازدید گذشت. بابا محسن جمعه ٤/١/٩١ رفت و من و آرشیدا پیش مامانی و بابایی و دایی‌های مهربون آرشیدا موندیم آرشیدا خونه مامان مهری و بابایی خیلی خوش می‌گذرونه تا صبح با دا...
11 خرداد 1391

سلام مامان مهری روزت مبارک

امروز ١٢ اردیبهشت روز معلمه. از همینجا به مامان گلم که معلم نمونه‌ای بود تبریک می‌گم. آرشیدا کوچولو هم این روز به مامان مهری جونش تبریک می‌گه. از همینجا من و آرشیدا روی ماهتو می‌بوسیم. دلمون برات تنگ شده. جمعه ٨/٢/٩١ تولد پارسا کوچولو بود خیلی خوش گذشت آرشیدا خیلی خوشحال بود. الان دیگه آرشیدا یه عالمه کلمه یاد گرفته مثل :  دادا یعنی دایی ,پاسا یعنی پارسا ,سانا یعنی سارا ,آتینا یعنی آتنا ,سنام یعنی سلام ,مامان , بابا , نمه یعنی مال منه , قوقو (قورباغه), آب (حمام) آرشیدا عاشق حمام عاشق بیرونه تا از خواب بیدار می‌شه می‌گه دد کفشهاشو می‌یاره می‌پوشه تو خونه کفش پا می‌کنه یا کفشهای ما...
12 ارديبهشت 1391