سیزده ماهگی آرشیدا
ماه مهر ماه خیلی پرکاری داشتم آرشیدا چند قدمی میتونست راه بره ٩٠/٠٧/١٤ آرشیدا حسابی راه رفت روز جمعه ٩٠/٠٧/١٥ آرشیدا اینقدر خونه خاله فاطی بابا محسن راه رفت که دیگه شب از خستگی زودی خوابش برد مامان مهری هم همون شب تو راه بود مامان مهری برای این اومده بود چون دلش برای آرشیدا کوچولو تنگ شده بود و هم بابامحسن باید برای جشنواره تئاتر به دامغان میرفت سهشنبه ٩٠/٠٧/١٩ بابامحسن درتئاتر استانی به عنوان بازیگر اول انتخاب شد بابا محسن به خاطر موفقیتت تبریک میگم
راستی گفتم این ماه و اواخر شهریور به خاطر کار سرم خیلی شلوغ بود هفته آخر شهریور تولد بابایی و دایی محسن و عمه فاطی آرشیدا بود که به همشون تبریک میگم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی